سفارش تبلیغ
صبا ویژن

*دختر احساس فرانک*

خودت باش...

خودت باش،
کسی هم خوشش نیومد...
نیومد...
که نیومد!
اینجا مجسمه سازی نیست!

 


+ نوشته شده در یکشنبه 91/6/19ساعت 11:19 صبح توسط فرانک نظرات ( ) |


توقع............!!!

تـمام غصه ها از همان جایی آغاز می شوند که،

ترازو بر می داری می افتی به جان دوست داشتنت .

انـدازه مـی گـیـری !
حسـاب و کـتـاب مـی کـنـی !
مقـایـسـه مـی کـنـی !
و خدا نـکـنـد حسـاب و کـتـابـت بـرسـد بـه آنـجـا کـه زیـادتر دوستش داشته ای ،
کـه زیـادتـر گذشـتـه ای ،
که زیـادتـر بـخـشـیـده ای ،
به قـدر یـک ذره ،
یک ثانیه حتی !
درست از همانجاست که توقع آغاز می شود
و توقع آغاز همه ی رنج هایی است که به نام عشق می بریم...!

 


+ نوشته شده در چهارشنبه 91/6/15ساعت 1:47 عصر توسط فرانک نظرات ( ) |


دیوارهایی که میسازی....

 

 

دیـوارهایی که می سازی ..
هـر روز و هــر روز ..
بیشتر می شوند !!
بنــای بـــی احساس من ...
آخر من از کجــا ...
برای این همه دیــوار ...
پنجــــره پیدا کنمــ .. !!

 

برای نمایش بزرگترین اندازه کلیک کنید


+ نوشته شده در چهارشنبه 91/6/15ساعت 1:8 عصر توسط فرانک نظرات ( ) |


و اینک باران.........

و اینک باران ...
بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند!
و چشمانم را نوازش می دهد...
تا شاید از لحظه های دلتنگی ام گذر کنی!

 


+ نوشته شده در چهارشنبه 91/6/15ساعت 11:59 صبح توسط فرانک نظرات ( ) |


حکایت عشق من به تو........

حکایت عشق من به تو ، حکایت عشق آسمان به زمین است
گرچه از هم دورند و به هم نمیرسند،

اما گاهی دل آسمان میگیرد و برای زمینش دلی سیر میبارد …

 

 


+ نوشته شده در چهارشنبه 91/6/15ساعت 11:48 صبح توسط فرانک نظرات ( ) |


هوای خدا...........!!!

هـــر بار کـه دلــم هـــوای خـــــــدا کـــرد ...
نــــه !
هــر بار کـه خـــــــدا یــاد ِ دلــم کــــرد ...
تـنـم لــرزید ...
نــه از خــــــدا ...
از خــــودم !
که از شــیطــان هـــم شـیطـان تــَر شــدم ...
نـگـاهم را مــی دزدم ...
مبادا چشــمم در چشـــم خدا گــــیر کند ...

 


+ نوشته شده در سه شنبه 91/6/14ساعت 1:17 عصر توسط فرانک نظرات ( ) |


نقابت را بردار...

چشمانم را می بندم
نقابت را بردار
بگذار صورتت هوایی بخورد!

 


+ نوشته شده در سه شنبه 91/6/14ساعت 1:5 عصر توسط فرانک نظرات ( ) |


دلتنگ نشدی...؟

دلتنــــــگ نشــــدی ببیــــــنی
چـــــگونه خوبتـــــرین خــــاطره هــــــا
بی رحــــــم ترینــــــشان می شــــــود ...

 

برای نمایش بزرگترین اندازه کلیک کنید


+ نوشته شده در سه شنبه 91/6/14ساعت 1:4 عصر توسط فرانک نظرات ( ) |


شاید......

شاید تو...
سکوت میان کلامم باشی!
دیده نمیشوی
اما من تو را احساس می کنم!
شاید تو ....
هیاهوی قلبم باشی!
شنیده نمیشوی
اما من تو را نفس می کشم!

 

 


+ نوشته شده در سه شنبه 91/6/14ساعت 12:52 عصر توسط فرانک نظرات ( ) |


گاهی دلم میخواهد....؟

گاهی دلم می خواهد خودم را بغل کنم!

ببرم بخوابانمش!

لحاف را بکشم رویش!

دست ببرم لای موهایش و نوازشش کنم!

حتی برایش لالایی بخوانم،

وسط گریه هایش بگویم:

غصه نخور خودم جان

درست می شود!درست می شود!

اگر هم نشد به جهنم...

تمام می شود...

بالاخره تمام می شود.


+ نوشته شده در دوشنبه 91/6/13ساعت 8:42 عصر توسط فرانک نظرات ( ) |


<      1   2   3      >