سفارش تبلیغ
صبا ویژن

*دختر احساس فرانک*

بیچاره تنهایی

بیچاره تنهایی

این عروس نگون بخت

آه و اشک را دوست ندارد

اما همنشین همیشگی اش

چشم امیدش به دلی ناامید

و شکستن سکوتش

میداند عادت ، دشمن است

اما عقل کجا و دلتنگی کجا !

دل ناامید امیدوار میرود

و باز تنهایی میماند و تنهایی . . .

 

 


+ نوشته شده در یکشنبه 91/6/12ساعت 3:9 عصر توسط فرانک نظرات ( ) |


چیزی شبیه به معجزه!!

چیزی شبیه به “معجزه” است.

وقتی هر شب به خیر می گذرد

بی آنکه کسی به تو بگوید

“شب به خیر”

 

 


+ نوشته شده در یکشنبه 91/6/12ساعت 12:4 عصر توسط فرانک نظرات ( ) |


خطاکن!!!!

داور قلبم نه سوت دارد نه کارت قرمز

راحت باش

تا دلت میخواهد خطا کن . . .

 


+ نوشته شده در یکشنبه 91/6/12ساعت 11:31 صبح توسط فرانک نظرات ( ) |


ترجیح........

ترجیح میدم یک حقیقت آزارم بده

تا اینکه یک دروغ آرومم کنه . . .

_____________________________

_______________________

________________

__________

______

__

 

 


+ نوشته شده در یکشنبه 91/6/12ساعت 11:29 صبح توسط فرانک نظرات ( ) |


همراهم باش.....

جلوتر از من راه نرو

شاید به دنبالت نیامدم

پشت سرم نیا

شاید راه را بلد نباشم

همراهم باش و در کنارم قدم بزن......

 

 


+ نوشته شده در شنبه 91/6/11ساعت 1:14 عصر توسط فرانک نظرات ( ) |


همه سکوت کردند........!!!

 

وقتی گلدان شکست

 

مادرم گفت: حیف بود

 

پدرم گفت: قشنگ بود

 

خواهرم گفت: مال من بود

 

مادربزرگ گفت: دوستش داشتم

 

ولی وقتی دلم شکست

 

همه سکوت کردند

 

 


+ نوشته شده در شنبه 91/6/11ساعت 1:4 عصر توسط فرانک نظرات ( ) |


ای کاش.....

ای کاش که در نیمه ی این راه
فریاد نمی زدی که برگرد...
ای کاش که این قصه نمی شد

ای کاش شبانگاه که می شد
این پنجره تا صبح سحر باز نمی ماند
حسرت زده ای بر لب این پنجره ای کاش
با یاد دو چشمان تو آواز نمی خواند

ای کاش کلاغی که فرورفت در افاق
در باغچه کوچک تو باز نشیند
تا از طرف من ،سر فرصت دوسه باری
آشفتگی حال تو را خوب ببیند

ای کاش که این ابر که مهمان شده در شهر
تا شهر تو رقصنده و طناز بیاید
هر گاه که تو خیره شوی بر دل این ابر
باران وفاداری من بر تو ببارد

ای کاش دوباره برسد لحظه دیدار
ویرانه شود این همه آشفتگی و درد
ای کاش...
فریاد نمی زدی که برگرد...

برای نمایش بزرگترین اندازه کلیک کنید


+ نوشته شده در جمعه 91/6/10ساعت 4:18 عصر توسط فرانک نظرات ( ) |


دلتنگی........

 جملات عاشقانه, متن های زیبا

 

دلتنگی چه حس بدی است....

تنهایی چه حس بدی است

کاش...

پاره ای ابر میشدم

دلم مهربانی می بارید

کاش نگاهم شرار نور میشد

اشتی میدادش

و

که دوست داشتن چه کلام کاملی است

و

من...

چقدر دلم تنگ دوست داشتن است!


+ نوشته شده در سه شنبه 91/6/7ساعت 1:5 عصر توسط فرانک نظرات ( ) |


به تو عادت کرده بودم


به تو عادت کرده بودم
ای به من نزدیک تر از من
ای حضورم از تو تازه
ای نگاهم از تو روشن
به تو عادت کرده بودم
مثل گلبرگی به شبنم
مثل عاشقی به غربت
مثل مجروحی به مرهم
لحظه در لحظه عذابه
لحظه های من بی تو
تجربه کردن مرگه
زندگی کردن بی تو
من که در گریزم از من
به تو عادت کرده بودم
از سکوت و گریه شب
به تو حجرت کرده بودم
با گل و سنگ و ستاره
از تو صحبت کرده بودم
خلوت خاطره هامو
با تو قسمت کرده بود

خونه لبریز سکوته
خونه از خاطره خالی
من پر از میل زوالم
عشق من تو در چه حالی

برای نمایش بزرگترین اندازه کلیک کنید


+ نوشته شده در شنبه 91/5/28ساعت 7:4 عصر توسط فرانک نظرات ( ) |


احساس حباب را الان میفهمم...........؟!!


 

آسمان اینجا آبی ست



من بین غریبه ها نیستم...





همه آشنایند!!



میدانـــی؟





پوسیــده است دلـــم





بین همه آشنایان غریبــه!





احساس حباب را حالا میفهمــم


وقتی روی آب نگران ترکیدن است!!!!


+ نوشته شده در یکشنبه 91/5/22ساعت 3:4 عصر توسط فرانک نظرات ( ) |


<   <<   6   7   8   9      >